دانلود رمان آخرین فداکاری (جلد ششم) از ریچل مید با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ملکه تاتیانا کشته شده است و دنیای مورویها دیگر هرگز مانند گذشته نخواهد بود. رز هاتاوی اینک به جرم ناکرده در انتظار اعدام است و در سرتاسر گیتی تنها یک مرد میتواند او را از این مخمصه برهاند. رز در کشاکش انتخاب عشق زندگیاش بین دیمیتری و آدریان سرگشته و حیران است.
خلاصه رمان آخرین فداکاری
فرار کردن از دیمیتری فقط به خاطر گذشته ی رمانتیک مشکل دارمان نبود. وقتی گفتم نمی خواهم به خاطر من دچار مشکل شود منظورم همان بود. اگر نگهبانان پیدایم می کردند، سرنوشتم خیلی متفاوت از آنچه که پیش از این با آن روبه رو بودم نمیشد، اما دیمیتری؟ او در حال برداشتن قدمهای کوچکی به سمت پذیرش بود، البته، در حال حاضر تقریبا از بین رفته بود، اما شانسش برای زندگی تمام نشده بود، اگر نمی خواست در دربار یا میان انسان ها زندگی کند، می توانست پیش خانواده اش در سیبری بازگردد. آن بیرون در وسط ناکجا آباد، به سختی
می توانستند پیدایش کنند. آن اجتماع آن قدر بسته بود که اگر کسی به دنبال گرفتنش بود برای پنهان کردنش دچار مشکلات ی شدند. ماندن با من قطعا گزینه ای اشتباه بود. فقط باید متقاعدش می کردم. دیمیتری بعد از یک ساعتی که در جاده بودیم گفت: میدونم داری چه فکری میکنی. ما زیاد حرف نمی زدیم هر دو در فکرهایمان گم شده بودیم. بعد از چند جاده دیگر، سرانجام به بزرگراهی میان ایالتی رسیدیم و اوضاع خوبی را پیش رو داشتیم… خب، هیچ نظری نداشتم. به بیرون از پنجره خیره شده بودم، به همه ی بدبختی های اطرافم و اینکه چگونه
باید به تنهایی برطرفشان کنم، فکر می کردم. نگاهش کردم: «هان؟» به خیالم احتمالا کوچکترین نشانه از لبخند روی لب هایش بود که به نظر پوچ می رسید، با تفکر به اینکه احتمالا بدترین وضعیتی بود که دیمیتری از زمان بازگشتن از حالت استریگوی، در آن قرار داشت. اضافه کرد: و کار نمیکنه. داری برنامه میچینی که چطور از دستم فرار کنی احتمالا وقتی بالاخره برای سوخت بایستیم داری فکر میکنی که ممکنه شانسی برای فرار داشته باشی. نکته ی دیوانه کننده این بود که به آن نقشه ها خیلی فکر کرده بودم دیمیتری قدیم رفیق خوبی در جاده بود اما…