خلاصه کتاب:
دختری به اسم لیلا که سال هاست در غمی به اسم یتیمی و بیچارگی گرفتار شده، در کودکی مادرش او راه به حال خود رها کرده و برای همیشه رفته، لیلا را خاله ای پیر و مهربانش بزرگ می کند و به او جانی دوباره می دهد، بعد از فوت خاله لیلا تنها می ماند، او برای امرار معاش و فرار از تنهایی دنبال کاری با آبرو و امنیت میگردد! او حالا کاری پیدا کرده که با تمام معیارهایش یکی است ولی عجیب یک جای کار جدید می لنگد و لیلا را کنجکاو می کند…
خلاصه کتاب:
رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی میشه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانوادهاش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم میزنه تا اینکه بچهای عجیب پا به بیمارستان میذاره. بچهای که پدر و مادرش به دلایل نامشخص کشته شدن. با کنجکاوی رویا اون از طریق پرستارهای بخش حرفهایی در مورد محله ای در حاشیه شهر میشنوه که افراد ساکن محله دعانویس هایی با موکل هستن که مراسمات عجیبی رو انجام میدن.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.