خلاصه کتاب:
شخصیت های اصلی این رمان آرشام و آرمیتا هستن… یکم اوایلش از زبون سوم شخصه اما بقیش از زبون آرشام یا آرمیتا بیان میشه… نام هایی که توی این رمان به کار بردم تقریبا شبیه به هم هستن امیدوارم حین خوندن اسم شخصیت ها رواشتباه نکنید… آرمیتا همراه شش دختر دیگه خدمتکارخونه پدرآرشام هستن… آرشام و سه تا خواهر های شیطونش برای تحصیل خارج هستن… تحصیلات آرشام تموم شده و قراره برای همیشه ایران بمونه… توی همون شب اولی که آرشام و آرمیتا هم دیگرو میبینن اتفاقاتی بینشون می افته که آرشام می خواد…
خلاصه کتاب:
آنیدا با گذشته ای عجیب و پر رمز و راز، برای عملی کردن نقشه های پدرش که رئیس یک باند قدرتمند و خلاف است، وارد شرکت زرگران میشود، آنجا با ویهان آشنا و طی اتفاقات و ماجراهای زیادی بهم علاقمند شده اما موانع زیادی برای رسیدن آن ها بهم وجود دارد مانند پدر آنیدا و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.