دانلود رمان یکاگیر از فاطمه محمودی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجهاش رو جلب میکنه طوری که وقتی اونو چند روز بعد کنار خیابون میبینه سوارش میکنه و استارت آشناییش با هاتف زده میشه. اما این آشنایی فقط تا زمانی که…
خلاصه رمان یکاگیر
به سمت همان کمدی که بازدیدش از آن نصفه مانده بود می رود و نیم نگاهی به داخلش می اندازد. می خواهد ساده از آن بگذرد و درش را ببندد که چشمش به نایلون سیاه رنگش میافتد و دستهایش برای بستن کشو، مقاومت نشان میدهند. دست روی پهلویش می گذارد و آرام روی زمین می نشیند. نایلون را برمی دارد و با باز کردنش دقایق طولانی شوکه به آنها نگاه می کند و هیچ کاری از دستش برنمی آید. یکی از پاکت های سیگار را برمیدارد و هزاران فکر از سرش عبور می کند. نکند آن دختر را زرصفت برای جاسوسی فرستاده باشد؟ ولی آن زمان چرا
باید ظفر به قصد کشت چاقو بیخ گلویش بگذارد؟ از طرفی ارمغان دنبال او نبوده و حال… مغزش نتیجه ای برای فکرهایش ندارد. در تاریکی به این تکیه میزند و روی زمین مینشیند. ساعت از هشت گذشته است و هنوز کسی خانه نیامده زخم هایش کمی میخارند و پایش به نظر می رسد که باز هم خونریزی دارد چرا که پانسمان رویش خونی شده است. خسته از نشستن می خواهد از جا بلند شود که صدای باز شدن در، باعث می شود سرش به شدت به سمت آن بچرخد دستهایش شل می شود و دوباره همانجا می نشیند. دختری با شانه های پایین افتاده داخل
می آید و کیفش را روی زمین رها می کند. همان طور که در را می بندد کفش هایش را بدون دخالت دست از پا خارج میکند و بعد با باز کردن دو دکمه ی بالای بارانی اش آن را از سر بیرون می کشد و روی زمین می اندازد تا هاتف میخواهد از جا بلند شود و واکنشی از خود نشان دهد، دستهای ارمغان به سمت تیشرتش می رود و در یک حرکت آن را از تن بیرون می کشد هاتف با دهان باز خیره به دختری که خود را روی مبل می اندازد، می شود. نفسش حبس شده و حتی نمی داند که چه واکنشی نشان دهد. احتمالاً فکر کرده است که او رفته و این چنین…