رمان نویس
دانلود رمان بوک book و کتاب جدید
رمان نویس
دانلود رمان ارباب زاده مهتاب_ر

دانلود رمان ارباب زاده مهتاب_ر رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان ارباب زاده از مهتاب_ر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

تفنگم و به دیوار تکیه دادم و بسته ی سیگارم و از توی کت شکار دراوردم: این خیلی بچه ست خانوم بزرگ حتی ۱۳ سالشم نیست. میتونه بچه دار شه؟ بعدشم من زن دارم  چطور میتونی هر روز این رعیتای پاپتی رو واسه من پیدا کنی ؟ خانوم بزرگ چارقدش و مرتب کرد و با پوزخند گفت:اون زن شهریت نازاست، اینو بفهم خسرو روغن نباتی خورده نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود.

خلاصه رمان ارباب زاده

بعد از ظهر همون روز قرار بود برام خلعتی بیارن. لباس عروس و طلا و آیینه شمعدون که همه به سلیقه ی دختر بزرگه ی مش قربان از شهر خریداری شده بود. انگار خیلی وقت پیش قول و قرار ها رو گذاشته بودن که همه چیز آماده بود. والا یه روزه که نمیشد. اصلاً مگه رسم نبود که برای خرید عقد و عروسی خود عروس و ببرن؟ آخ… یادم نبود. من که عروس نبودم، عروسک بودم و حق انتخاب نداشتم. خودشون میبریدن و میدوختن و تنم میکردن.

فقط من باید توی مراسم حضور میداشتم تا خاله زنکا حرف در نیارن که بگن عروس نخواه بود زن باباش به زور داد. و بعد میرفتم برای شب زفاف. چه کلمه ی زشتی، شب زفاف. بیشتر شبیه شب اول قبر بود. باید برام مراسم ترحیم میگرفتن. وقتی روژان اومد یکم ته دلم گرم شد.تنها آدمی یود که توی اون شرایط دیدنش لبخند روی لبم می آورد. اون بهترین دوستم بود. همیشه کتاباش و میداد درس بخونم و هوام رو خیلی داشت. مادرشم همین طور. کنارم که نشست دست یخ زده م رو گرفت و گفت: افتاب ،یه چیز بپرسم راستش و میگی؟

سرم رو که به علامت آره تکون دادم با بغض پرسید: از اینکه زن مش قربون بشی خوشحالی؟ پوزخندی زدم و با بیچارگی گفتم: ن…ظر… خو…خودت چی…چیه؟ بغضش رو قورت داد و گفت: آفتاب…فرار کن چرا موندی؟ نمیفهمی دارن میدنت به یه پیرمرد؟ نمیفهمی داری بدبخت میشی؟ مگه نمیخواستی درس بخونی دکتر شی؟ پس چی شد؟ مگه خالت شهر نیست؟ برو پیش اون. مامانم گفت اینا رو بهت بگم. اون خیلی واست گریه کرد میگفت دیشب خواب مامانت و دیده همش نگرانت بود.

 

دانلود رمان ارباب زاده مهتاب_ر رایگان pdf بدون سانسور

خلاصه کتاب
تفنگم و به دیوار تکیه دادم و بسته ی سیگارم و از توی کت شکار دراوردم: این خیلی بچه ست خانوم بزرگ حتی ۱۳ سالشم نیست. میتونه بچه دار شه؟ بعدشم من زن دارم  چطور میتونی هر روز این رعیتای پاپتی رو واسه من پیدا کنی ؟ خانوم بزرگ چارقدش و مرتب کرد و با پوزخند گفت:اون زن شهریت نازاست، اینو بفهم خسرو روغن نباتی خورده نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ارباب زاده
  • ژانر
    دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    مهتاب_ر
  • ویراستار
    مهتاب_ر
  • طراح کاور
    رمان نویس
  • صفحات
    910
  • منبع تایپ
    رمان نویس
  • buiadmin
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان نبض راه خورشید لیدا صبوری pdf دانلود رمان حوالی راش پیر طاهره_الف pdf دانلود رمان زندگی یک لیلی زهره دهنوی pdf دانلود رمان این من بی تو حدیثه ورمز pdf دانلود رمان شیرین ترین فراموشی (جلد اول) دنیل لوری pdf دانلود رمان شقایق دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان عاشقی بعد فراموشی pdf دانلود رمان در نهایت عشق A_Sahar pdf دانلود رمان اوراکل هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان به من بگو لیلی مهسا زهیری pdf دانلود رمان آستان درد سما صاد pdf دانلود رمان پادشاه زمستان میسنا میم pdf دانلود رمان رافائل خون آشام (جلد اول) دی بی رینولدز pdf دانلود رمان بوان چیره یک مرد وان چیره یک مرد مهسا نجف زاده pdf دانلود رمان بوی نارنگی آرزو طهماسبی pdf دانلود رمان شاه کلید MoonGirl pdf دانلود رمان گرگینه (جلد اول) hanieh & narsis_Lavani pdf دانلود رمان آبروی ماه نیلوفر قنبری pdf دانلود رمان آرام راضیه درویش زاده pdf دانلود رمان یلدای بی پایان زکیه اکبری pdf دانلود رمان عشق ملا شادی قربانی pdf دانلود رمان بهار زندگی من م. هاشمی pdf دانلود رمان پشت ابرهای سیاه دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان شاه صنم شیرین نور نژاد pdf دانلود رمان سر آشپز کوچولو هانی pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 239 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.