دانلود رمان هوو از بهاره موسوی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سامر تقوی دکتر مغز و اعصابه که با دختر عموش سمیره ازدواج کرده و بچه دار نمیشن. سامر، مریم ک یکی از مراجعینشه رو بدون اینکه ب سمیره بگه رحمشو اجاره میکنه برا بچه دار شدن…
خلاصه رمان هوو
“سامر” نمی دانستم دارم کار درست را میکنم یا نه از یک طرف هنوز با سمیره حرفی در این مورد نزدم از یک طرف دیگر اگر می خواستم این کار را انجام دهم چطور سمیره را قانع کنم تا دیداری با مریم نداشته باشد چون صد در صد بادیدن آن آشفته می شود. به این دلیل که هم خیلی جوان است و هم خیلی زیبا هرچند که سمیره من از زیبایی کمتر آن نیست بلکه به چشم من بیشتر هم هست ولی بهرحال علاقه ای که سمیره به من دارد باعث می شود که اصلا حرف نخرد و به آزردگی خودش ادامه بدهد. از طرف دیگر از اینکه تا این حد زن و شوهر سختی
کشیدند و کسی را در جوار خود ندارند به شدت باعث بهم ریختگی ایم شده. بعد از فکرهای بسیار قرآن کوچکم را برداشتم و وقتی زمان مناسب استخاره رسید کتاب را باز کردم که با دیدن جمله (صبر پیشه کن) لبخندی بر روی لبم جا گرفت و تصمیم گرفتم که فعلا در این مورد به خانم امین سخت نگیرم و کارهای امین را خودم متقبل بشوم. “سمیره” بیبی چک را در دستم فشردم و روبه شکمم باصدای آرومی گفتم: کوچولوی ناز مامان لطفا برام بمون خواهش میکنم فعلا خودی نشون نده که اگر بابا بفهمه نمیذاره پیشم بمونی. بخاطر آخرین باری که سقط
انجام دادم دکتر به شدت بارداری را برایم ممنوع کرده چون به شدت افتادم سر خونریزی و می شود گفت که خدا نگاهم کرد وگرنه که واقعا جانم در خطر بود ولی با این فکر که یا می شود و یا جانم را می گیرد خودم را قانع کردم چون واقعا تحمل نداشتم که بخواهد اینقدر دست و دلم بلرزد که مبادا سامر زن بگیرد و بچه دار شود و من این وسط فقط تماشا چی باشم که چطور آنها زندگی می کنند و خوشبخت می شوند و من باید شاهد از دست دادن همه چی خود که فقط وفقط شامل حال سامر می شود باشم. بیبی چک را داخل کشاب قائم کردم و…