خلاصه کتاب:
یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با مواد مخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش میکنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه… غافل از اینکه عموی دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا میشه صهبا تازه میفهمه که اون…
خلاصه کتاب:
از نظر من زندگی مشترک، می تونه نقطه ی عطف تمام دردسرهای دنیا باشه. قبول ندارین؟ خوب پس بذارین براتون شفاف سازی کنم! من دختر خوبه ی بابام بودم تنها دخترش که سر و گوشش نمی جنبید و برعکس دو تا خواهر دیگه اش دنبال یللی تللی نبود… خواهرای دو قلوم مهرنوش و مینا هر دو برای تحصیلت به کالج هند رفتند به قول مامانم دخترهای مردم میرن کالج های اروپا و آمریکا این دو تا رفتند کالج هند هر چند هند رفتنشون هم داستانی بود برای خودش…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.