دانلود رمان معامله با شیطان از Aleath_Romig با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من اورت رت رامسس هستم. شهر نیواورلئان، قلمروی منه. بعد از کاری که انجام دادم، بعضی ها میگن من سه شیطانم. من میگم من مردی هستم که میدونه چی میخواد و هیچ چیز منو از رسیدن به خواسته هام باز نمیداره. من نیواورلئان رو گرفتم و حالا اما اوبراین رو میخوام. به عنوان دختر رقیب و دشمن قسم خورده پدرم،سرنوشت اون اینه که همسر من بشه. اما حالا تو دنیای منه. وقتشه که اونو با شیطان معامله کنم.
خلاصه رمان معامله با شیطان
“اوایل شب” توریست ها زیر نورهای رنگی و صدای موسیقی جاز که تو محوطه گوش می رسید در حال نوشیدن و لذت بردن هستند . اما من در این لذایذ سهمی ندارم و به خاطر مردی که روبروم نشسته اینجا هستم . اون نه دوست پسرمه نه باهاش قرار عاشقانه دارم بلکه اون یه همکار کاریه . یه زمانی شاید با هم دوست بودیم اما اون برای گذشته بود. من و راس آندروود همدیگرو سال اول دانشگاه پیتزبرگ دیدیم. هردومون در حال خوندن رشته ادبیات انگلیسی بودیم. هر دو فکر می کردیم که آینده درخشانی در انتظارمونه.
راس مرد جذاب و چشمگیری بود. و چشم هر زنی رو به خودش جلب می کرد. تو دانشکده مون من و اون متمایز از بقیه بودیم. چون هر دو در حال رقابت با هم بودیم. راس می خواست یه ادیتور موفق بشه، که تو کتاب های پرفروش نیویورک هم اسمش بره. من هم به فکر نویسندگی بودم. من اون زمان در کتاب فروشی ها قدم میزدم ولای بو کتاب ها چرخ می خوردم. آرزوی این رو داشتم که اسمم روی جلد یکی از کتاب های پرفروش بره و کتابم تو لیست اول تمام کتابفروشی ها باشه. با اینکه من و راس
خواسته های متفاوتی داشتیم اما هر دو یک رویا داشتیم، نیویورک. البته این آروزی هر دانشجوی ادبیات انگلیسی بود. اما حالا ما فارغ التحصیل شده بودیم و هنوز تو نیویورک بودیم. متوجه شده بودیم که می تونیم از توانایی های هم برای رسیدن به موفقیت با هم استفاده کنیم. من و راس هیچ وقت با هم وارد رابطه رمانتیک و عاشقانه نشدیم. راس به عنوان همکار کاری خیلی باهوش و کاری بود اما وقتی به دوست پسر شدن می رسید، واقعا افتضاح میشد. با این اخلاقش تو رابطه شاید بهتر بود که باهاش همکار نمی شدم…