دانلود رمان خیلی دور خیلی نزدیک از زهره خواجه پور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی ثمینی است که در میان مشکلات و اختلافات گذشته و حالِ دو برادر به نام حامد و حکمت سر راه آنها قرار میگیرد. ثمینی که با وجود علاقهی کورش به او، از سر کنجکاوی و برای نزدیکتر شدن به حامد…
خلاصه رمان خیلی دور خیلی نزدیک
به ساعت بالای سرم نگاه میکنم نزدیک هشت ساعت گذشته و باز هم من تمام این هشت ساعت، کار کردم و نصف بیشتر حواسم، به اتاقت و تو بوده. با اخم غلیظ روی پیشونیت، پشت میزت برمی گردی و پروندهاتو روش پرت میکنی و کلافه دستی به صورتت می کشی. دوست دارم بلند شم و بیام روبه روت وایسم، دست بذارم روی همون دست هایی که باهاشون قاب زیبام رو ساختم و بگم: چرا کلافه ای؟ دوباره کدوم آدم بی خودی باعث شده، اینجوری اخم کنی؟ اما نمیشه،
باز هم مثل تمام این مدت ما از هم خیلی… دوریم! چشم از تو و سر خم شده ات روی پرونده ی مقابلت می گیرم و خیره ی مانیتور مقابلم میشم. از عددها و شماره ها چیزی نمیفهمم. یه وقت هایی توی این اتاق کذایی بایگانی، ذهنم یک گوشه میشینه و قلبم شروع به کار کردن میکنه. تمام مدت به دوست داشتن تو و فکر کردن بهت می گذره. همیشه هم، دلم برات تنگ میشه! صدای تلفن روی میزم، باعث میشه نگاه کوتاهی بهت کنم. مثل همیشه، بی توجه به هر سر و صدایی از اتاقم،
سرگرم کار خودتی. بله. صدای خسته و کسل مهسا نگاهمو دوباره سمت ساعت و و با خودم هه عدد هر روزه را مرور می کنم. صدای کشیده شدن صندلیت میاد و تمام تلاشم رو میکنم، تا بهت نگاه نکنم و ناموفق از این نگاه نکردن، تو رو میبینم که کیف به دست، در حالِ خروج از اتاقتی. صدای سوال مهسا، با صدای بسته شدن، در اتاقت و چرخیدن کلید توی قفل، یکی میشه و من بی حواس خیره به تو درست متوجه حرف های مهسا نمیشم. ثمین، امروز با مایی؟ وایسیم یا بریم؟…