رمان نویس
دانلود رمان بوک book و کتاب جدید
رمان نویس

دانلود رمان سهم من پرینوش صنیعی pdf بدون سانسور

دانلود رمان سهم من از پرینوش صنیعی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

همیشه از کارهای پروانه تعجب می کردم. اصلا به فکر آبروی آقا جونش نبود.توی خیابون بلند حرف میزد و به ویترین مغازه ها نگاه می کرد، گاهی هم می ایستاد و یک چیزایی رو به من نشون می داد .هر چی می گفتم زشته، بیا بریم، محل نمیزاشت. حتی یکبار منو از اون طرف خیابون صدا کرد، اون هم به اسم کوچیک، نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین. خدا رحم کرد که هیچکدوم از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا میدونه چی میشد…

خلاصه رمان سهم من

ما وقتی از قم اومدیم، آقاجون اجازه داد که من به مدرسه برم، حتی وقتی گفتم تو مدرسه ها ی تهرون هیچکس چادر سر نمی کنه و منو مسخره می کنن، بهم اجازه داد که روسری سر کنم به شرط اینکه مواظب باشم خراب نشم و آبروش رو نریزم. من نمی فهمیدم خراب شدن چه جوریه و یه دختر چطور می تونه مثل یه غذای مونده خراب بشه ولی می دونستم حتی بدون چادر و حجاب درست حسابی چه کار باید بکنم که آبروی آقاجون نریزه. قربون عمو عباس برم! خودم شنیدم که به آقاجون می گفت:

داداش!دختر باید ذاتش خوب باشه. به حجاب مجاب نیست. اگه بد باشه زیر چادر هم هزار کار می کنه که آبرو برای باباش نمونه.. حالا که اومدی تهرون باید مثل تهرون های زندگی کنی، دیگه گذشت اون وقت ها که دختر رو تو خونه حبس می کردن. بذار بره مدرسه، رختش هم مثل بقیه باشه وگرنه بیشتر انگشت نما می شه. اصلا این عموعباس خیلی آدم فهمیده ای بود، خوب باید هم می بود، اون موقع نزدیک به ده سال بود که تهرون زندگی می کرد، فقط وقتی کس می مرد می اومد قم.

مادربزرگم، ننه جون، خدابیامرز هر دفعه که عمو عباس می آمد می گفت: -ننه، عباس، چرا دیر به دیر به من سر می زنی. عمو عباس با اون خنده های بلندش می گفت: -چکار کنم ننه، بگو فامیل زود به زود بمیرن که منم زود به زود بیام قم. ننه جون همچین تو صورتش می زد و لپشو می کند که تا مدت ها جاش می موند. زن عمو عباس تهرونی بود، هر وقت می اومد قم چادر سرش می کرد ولی همه می دونستن توی تهرون هم حجاب زیاد درستی نداره، دختراش که اصلا” ازین چیزا حالیشون نبود…

دانلود رمان سهم من پرینوش صنیعی pdf بدون سانسور

خلاصه کتاب
همیشه از کارهای پروانه تعجب می کردم. اصلا به فکر آبروی آقا جونش نبود.توی خیابون بلند حرف میزد و به ویترین مغازه ها نگاه می کرد، گاهی هم می ایستاد و یک چیزایی رو به من نشون می داد .هر چی می گفتم زشته، بیا بریم، محل نمیزاشت. حتی یکبار منو از اون طرف خیابون صدا کرد، اون هم به اسم کوچیک، نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین. خدا رحم کرد که هیچکدوم از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا میدونه چی میشد…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    سهم من
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    پرینوش صنیعی
  • ویراستار
    پرینوش صنیعی
  • طراح کاور
    رمان نویس
  • صفحات
    488
  • منبع تایپ
    رمان نویس
  • buiadmin
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان بوی نارنگی آرزو طهماسبی pdf دانلود رمان شقایق دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان عاشقی بعد فراموشی pdf دانلود رمان در نهایت عشق A_Sahar pdf دانلود رمان اوراکل هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان به من بگو لیلی مهسا زهیری pdf دانلود رمان آستان درد سما صاد pdf دانلود رمان رافائل خون آشام (جلد اول) دی بی رینولدز pdf دانلود رمان پروفسور شارلوت برونته pdf دانلود رمان ناردونه برفی فرن فرن احمدلی pdf دانلود رمان وامق هاله صاحبی نژاد pdf دانلود رمان شیرین ترین فراموشی (جلد اول) دنیل لوری pdf دانلود رمان گناهکاران ابدی کیانا بهمن زاد pdf دانلود رمان زندگی یک لیلی زهره دهنوی pdf دانلود رمان حوالی راش پیر طاهره_الف pdf دانلود رمان یلدای بی پایان زکیه اکبری pdf دانلود رمان عشق ملا شادی قربانی pdf دانلود رمان بهار زندگی من م. هاشمی pdf دانلود رمان پشت ابرهای سیاه دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان نبض راه خورشید لیدا صبوری pdf دانلود رمان بخت طوبی بهیه پیغمبری pdf دانلود رمان با درد خوشبختم مینا طبیب زاده pdf دانلود رمان اعتراف کن عاشقمی کیانا بهمن زاد pdf دانلود رمان این من بی تو حدیثه ورمز pdf دانلود رمان آرام راضیه درویش زاده pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 233 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.