دانلود رمان نوازش خیالی از سارا حسینی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ترمه عاشق پسری به نام کیان میشه. ولی نمیدونه نزدیک شدن های کیان به اون و حرف های عاشقانه او برای انتقامی هست که میخاد از پدر و خانواده ی ترمه بگیره. باید دید اخرش چی میشه…
خلاصه رمان نوازش خیالی
#کیان: هر دو دستش رو، پشت گردنش میذاره و با کلافگی ماساژ میده، تمام معادلات ذهنش در هم پیچیده، به قولی تمام رشته هایی که بافته بود پنبه شده بین عقل و وجدانش گیر کرده، این وسط قلبش مزید بر علت شده که فکر های پلید از ذهنش بیرون نرن.جلوی خودش دو راه میبینه، حالا که ترمه فروزان نامزد داشت بیخیالش بشه و همین اول کاری فراموش کنه حاج صابر و یلدا دختری به نام ترمه دارن؟ یا نه با وجود سهیل نامی به هدفش فکر کنه و اون رو از چنگ نامزدش بیرون بیاره؟ این کار ته نامردی نبود؟ بود… البته که بود، اما روزی که
تصمیم به این کار گرفت، وجدانش رو بوسید و کنار گذاشت پس الان هم باید اون صداهای آزار دهندهی ذهنش رو خفه می کرد با کلافگی از پشت اون دیوار بیرون میاد، فرزاد و زهیر مشغول صحبت کردنن، با قدم های محکم به سمتشون میره، نیم نگاهی به جای خالی ترمه و سهیل میندازه سر میز، با اوقاتی تلخ و اخم های در هم رفته می ایسته و خطاب به فرزاد با خشمی که درونش شعله میکشه میگه: -بلند شو بریم. زهیر با تعجب میگه: کجا داداش؟ حوصلهی جواب پس دادن به زهیر رو نداره اما از سر اجبار میگه: من و فرزاد کار داریم، اگه اشکالی نداره،
تو تنها برگرد. به غرور زهیر برمیخوره اما در مقابل تحکم کیان سکوت میکنه و سر تکون میده، کیان این بار فرزاد رو که با تعجب نگاهش میکنه، خطاب قرار میده و با اعصابی داغون میگه: -بلند شو دیگه. فرزاد از اجبار سری تکون میده، از جا بلند میشه و هر دو بعد از خداحافظی از زهیر، از کافه خارج میشن. به محض خارج شدن، کیان با غضب میگه: -گند زدی پسر. فرزاد با تعجب میپرسه: چرا مگه چی شده؟ کیان: بهت گفتم ریز و جزئیات زندگیشو برام بیرون بیار، این جوری اطلاعات در آوردی؟ طرف نامزد داره فرزاد نامزد… فرزاد یکه میخوره و ناباور میگه…