خلاصه کتاب:
دختری خسته و رنج کشیده زیر بار مشکلات مجبور شده مرد بار بیاید مسیرش یه شرکت بزرگی می خورد که در انجا مردی در انتظار اوست برای گرفتن انتقام سختی که دخترکمان کوچک ترین نقشی در آن ندارد و در این میان مشکل قلب دخترکیست که تاب تنهایی را دیگرد ندارد و دل می دهد به گرگی که قصد دریدن او را دارد….
خلاصه کتاب:
فیروزه، دختریه که تو یه خانواده پولدار ولی داغونی تو اصفهان زندگی میکنه، مادرش مشکل روانی داره باباش یه آدم بی مسئولیته، خاهرو برادر بزرگشم آدمای موجه ی نیستن یه خاهر کوچیکم داره که تو حاشیس. پسر عموش خیلی اذیتس میکنه، به اسم دوست داشتن، تو داستان معلوم میشه که تو نوجوونی پسر عموش بهش دست درازی کرده، این بخش درمورد خانواده و پسر عموشه، فیروزه دانشگاه قبول میشه رشته مکانیک، اونجا با پسری به اسم میعاد که بچه تهرانه و پسر پولداریم هست اشنا میشه، میعاد فیروزه رو دوس داره…
خلاصه کتاب:
رمان دربارهی دختری ۱۷ ساله به نام طناز است. دختر قصهی ما هم مثل همهی دخترای دیگه، عاشق میشه. اما تو سنی که همه بهش میگن: تو خیلی سنت کمه و اصلا نمیدونی عشق چیه، چه برسه به اینکه بخوای عاشق بشی! اما طناز عاشقه و حتی شاید، عشقش از همهی عشقهای این شهر واقعی تره! اما این عشق یه تفاوت بزرگ با بقیه عشقها داره و اون هم اینه که…
خلاصه کتاب:
شب گذشت و طلوع صبح، ندای یک روز جدید رو میداد. صبحی که قرار بود، من به محلهی قدیمیمان بروم و نمیدونستم با دیدن پیادهروها و خیابونهایی که با اون سهیل نامرد قدم میزدم، چه حالی ممکن بود بهم دست بده. اما کاری نمیتونستم بکنم. دستور پدر بود و باید اجرا میشد. صبح زود از خواب بیدار شده بودم و حاضر شدن بیتا رو برای مدرسه تماشا میکردم. حتی دیگه به مدرسه رفتن بیتا هم غبطه نمیخوردم. هیچ حسی به زندگی نداشتم. فقط یه کم تنهایی میخواستم…
خلاصه کتاب:
عماد و ماهرخ ۷ سال زندگی عاشقانه رو تجربه کردند که با ورود کاوه دوست عماد به زندگیشون همه چیز تغییر میکنه. کاوه که بخاطر خیانت همسرش از همه زن ها متنفر شده بود عماد رو نسبت به ماهرخ بدبین میکنه تا جایی که عماد با ضرب و شتم ماهرخ ناخواسته باعث سقط بچشون میشه این پایان ماجرا نیست چون کاوه با دیدن ماهرخ و تعهد و وفاداریش به عماد عاشق ماهرخ میشه و....
خلاصه کتاب:
درباره دختری به اسم سوگنده که سوگند به دلایل مختلف حاضر میشه زن ادمی بشه که تا حالا ندیدتش و نمیشناستش و قراردادی رو امضا میکنه که حکم مرگشو داره ولی وقتی به خونه اون مرد میره میفهمه اون مرد خلافکاره و خیلیم مغرور…
خلاصه کتاب:
کیارش عادل با عشقی ممنوعه دست به گریبانه و درست وقتی که مانعی سد راهش نیست و میخواد عشقش رو جار بزنه متوجه دسیسهای میشه که مسبب تمامش …
خلاصه کتاب:
با نوازش نسیم، پلک هایم را به نرمی می گشایم، نگاهم در لابلای ابرهای خاکستری سرگردان می شود و در خلوت دلگیر آن غوطه ور می ماند. در فراسوی ابرها مرز خیال درهم می شکند و واقعیتی تلخ، جان می گیرد. هاله ای از سکوت سرد وجودم را می پوشاند. ناگاه ترنم نرم قطرات باران بر وجود تشنه ام می بارد و من، حریصانه و با ولع آن را به روح خسته ام پیشکش می کنم تا سیراب شود…
خلاصه کتاب:
درمورد دخترییه که مادرش رو توی ۱۴سالگی از دست داد و نامادریش اون رو مورد اذیت و آزار زیادی قرار میده ولی این وسط یه عشقی گریبان دختر داستانمون رو میگیره... مشکلات زندگیش از اینجا شروع میشه...
خلاصه کتاب:
داستان ما راجب دختری از جنس شرقه... دختری که از جنس سیگاره..! دختری که مردونه بزرگ شد و مردونه زندگی کرد... ولی تنها مشکلش انتقامی بود که چشمانش را کور کرده بود! و اما یک پسر… پسری که باچشمان سیاهش حسابی دل این دخترک را قلقلک می دهد… می خوایم باهم این ماجرا رو دنبال کنیم تا ببینیم آیا دخترک موفق به انتقام گیری می شود یانه؟…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.