خلاصه کتاب:
با نوازش نسیم، پلک هایم را به نرمی می گشایم، نگاهم در لابلای ابرهای خاکستری سرگردان می شود و در خلوت دلگیر آن غوطه ور می ماند. در فراسوی ابرها مرز خیال درهم می شکند و واقعیتی تلخ، جان می گیرد. هاله ای از سکوت سرد وجودم را می پوشاند. ناگاه ترنم نرم قطرات باران بر وجود تشنه ام می بارد و من، حریصانه و با ولع آن را به روح خسته ام پیشکش می کنم تا سیراب شود…
خلاصه کتاب:
درمورد دخترییه که مادرش رو توی ۱۴سالگی از دست داد و نامادریش اون رو مورد اذیت و آزار زیادی قرار میده ولی این وسط یه عشقی گریبان دختر داستانمون رو میگیره... مشکلات زندگیش از اینجا شروع میشه...
خلاصه کتاب:
داستان ما راجب دختری از جنس شرقه... دختری که از جنس سیگاره..! دختری که مردونه بزرگ شد و مردونه زندگی کرد... ولی تنها مشکلش انتقامی بود که چشمانش را کور کرده بود! و اما یک پسر… پسری که باچشمان سیاهش حسابی دل این دخترک را قلقلک می دهد… می خوایم باهم این ماجرا رو دنبال کنیم تا ببینیم آیا دخترک موفق به انتقام گیری می شود یانه؟…
خلاصه کتاب:
داستان درمورد تمپرنس، زنی است که در کلابی با غریبه ای آشنا می شود و روحش هم خبر ندارد آن غریبه در واقعیت آدمکشی بیرحم است، وقتی صدای کین در انبار اکو شد آجر تیزی پشت تیشرتمو شکاف داد. قبل از اینکه بفهمم چی گفت، بهم نزدیکتر شد. نه فقط حرفاش… اعترافشه که قدرتش از یه بمب اتمی هم بیشتره….
خلاصه کتاب:
ستاره در پی مرگ ناگهانی خواهر دوقلویش مهتاب و به وصیت او، قبول می کند که نقش او را در خانه اش و در کنار شوهر خواهر خشک و مرموزش بازی کند حالا با حضور او آرامش به خانواده برگشته ولی شعله های انتقام در کنار عشقی نوخاسته ستاره را وادار می کند…
خلاصه کتاب:
غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور میشه مدتی همخونه ی خسرو ملک نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش بهخاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان…
خلاصه کتاب:
نهال مهندس ماهر و زبردستی که به پیشنهاد یک شرکت ایرانی برای کار برخلاف خواسته ی خانواده ش، که از قضا خاله و شوهر خاله ش هستند وارد ایران میشه. با رئیس شرکت که مسیح نامی هست آشنا میشه و به واسطه ی اتفاقی که چند روز بعد آمدنش به ایران توسط شخص مزاحمی که از آشناهای قدیمی نهال هست، به اجبار به مسیح حکمت نزدیک تر میشه که این نزدیکی ناخودآگاه پرده از رازهای بزرگی از زندگی هر دو برمی داره…
خلاصه کتاب:
در این داستان یک خواننده جوان یهودی ساکن آلمان، راوی عشق ممنوعه خود است و راوی دیگر داستان یوسف و آرشام هستند. دو برادر ایرانی با دنیایی تفاوت در ظاهر و باطن، اما در یک چیز مشترک… هر دو دلباختهی دخترعمویشان، پناه زیبا و معصوم هستند. عموی پناه او را برای پسر بزرگش آرشام خواستگاری میکند در حالی که یوسف برای رسیدن به پناه تا مرز جنون پیش رفته و حال باید شاهد این باشد که معشوقهاش با برادرش ازدواج کرده و در جوار اتاق او زندگی میکند. یوسف نمیتواند بیشتر از این شاهد عشق بازی و ابراز علاقهی آنها به هم باشد و به همین خاطر خودش را در دنیای بیرون از خانه غرق میکند، اما یک شب که حالش بد است و کنترلی روی خود ندارد…
خلاصه کتاب:
عاطفه شاهین ته تغاری یه خونواده پر جمعیته که با نزدیک شدن مردی بهش پا میذاره روی عشق و علاقه ای که داشته و میره دنبال آرزوهاش بی خبر از اینکه اون مرد و زندگی چیزی جز سراب نیست! پشیمون میشه اما خیلی دیر و در این بین زندگی عاطفه با زندگی دختر عموش شکوفه و پسر عمه اش هومن به هم گره میخوره و ….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.