رمان نویس
دانلود رمان بوک book و کتاب جدید
رمان نویس
دانلود رمان نفس آخر اکرم حسین زاده

دانلود رمان نفس آخر اکرم حسین زاده بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان نفس آخر از اکرم حسین زاده با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن، حالا بعد از هفت سال شرایطی مهیا شده تا کینه‌ها و نفرتها ، خودی نشون بده و شلاقی بشه بر پیکر عشقشون و عذاب و شکنجه‌هایی که حق دختر داستان نیست ، با اون همه عشق و خواستن….

خلاصه رمان نفس آخر

بهزاد به عنوان اولین نفر پشت میز نشست و اگر مامان حضور نداشت به همه غذاها ناخنک می زد. اما مامان عمرا اجازه می داد، باید دامادش می رسید بعد! بیتا و امیر هم آمدند، برخاستم و سلامی دادم. امیر پسری است با قد متوسط و خیلی مودب، دو سال از من بزرگتر است. نگاهی به بیتا کردم، طبق معمول سرحال بود جوابم را با چشمک کوتاهی داد. تا خود چشمانش خنده بود. به او حق می دادم، نامزدی دوران شیرینی است ولی نه برای همه! آهی کشیدم و ذهنم را از هر چه خاطره بود، خالی کردم،

از آن خانواده هایی نبودیم که در طول شام ساکت باشند و خیلی شیک و مجلسی عمل کنند، کل ماجراهای روز در طی همین شام گفته می شد. امیر با خوشحالی اعلام کرد: – بالاخره آپارتمانم رو تحویل دادن، با اجازتون تا دو ماه آینده مراسم عروسی رو برگزار کنیم. بابا راضی بود و مشکلی نداشت. مامان هم کلی ذوق زده شد! از دوران نامزدی خاطره خوبی نداشت و معتقد بود تا زوج به خانه مشترک نروند، محبت در وجودشان جاگیر نمی شود و من خوب می دانستم خاطره های بد هم به این نگرانی اش دامن زده است.

قبل از همه گفتم: -به سلامتی، مبارکه. بیتا هم ذوق زده گفت: -بهار یه چند روز مرخصی بگیر بریم خرید وسایل باقیمونده، خونه هم آماده ست مشکلی وجود نداره. سری به موافقت تکان دادم: – باشه، فردا سعی می کنم دو سه روز مرخصی بگیرم. بابا میان حرفمان آمد: – ببینید من وقت آزاد ندارم، برید بگردید انتخاب کنید. بعد یا کارت مغازه ها رو بگیرید یا یه روز وقت بذارید منم باهاتون بیام و همه رو یه جا بخریم. چشمی گفتم و بیتا ذوق زده تر دست دور گردن پدر انداخت و از صورتش بوسید و ….

دانلود رمان نفس آخر اکرم حسین زاده بدون دستکاری و سانسور

خلاصه کتاب
دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن، حالا بعد از هفت سال شرایطی مهیا شده تا کینه‌ها و نفرتها ، خودی نشون بده و شلاقی بشه بر پیکر عشقشون و عذاب و شکنجه‌هایی که حق دختر داستان نیست ، با اون همه عشق و خواستن….
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    نفس آخر
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    اکرم حسین زاده
  • ویراستار
    اکرم حسین زاده
  • طراح کاور
    رمان نویس
  • صفحات
    988
  • منبع تایپ
    رمان نویس
  • buiadmin
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان با درد خوشبختم مینا طبیب زاده pdf دانلود رمان این من بی تو حدیثه ورمز pdf دانلود رمان شیرین ترین فراموشی (جلد اول) دنیل لوری pdf دانلود رمان شقایق دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان عاشقی بعد فراموشی pdf دانلود رمان در نهایت عشق A_Sahar pdf دانلود رمان اوراکل هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان به من بگو لیلی مهسا زهیری pdf دانلود رمان آستان درد سما صاد pdf دانلود رمان رافائل خون آشام (جلد اول) دی بی رینولدز pdf دانلود رمان پروفسور شارلوت برونته pdf دانلود رمان زندگی یک لیلی زهره دهنوی pdf دانلود رمان ناردونه برفی فرن فرن احمدلی pdf دانلود رمان پادشاه زمستان میسنا میم pdf دانلود رمان شاه صنم شیرین نور نژاد pdf دانلود رمان آبروی ماه نیلوفر قنبری pdf دانلود رمان آرام راضیه درویش زاده pdf دانلود رمان یلدای بی پایان زکیه اکبری pdf دانلود رمان عشق ملا شادی قربانی pdf دانلود رمان بهار زندگی من م. هاشمی pdf دانلود رمان پشت ابرهای سیاه دل آرا دشت بهشت pdf دانلود رمان نبض راه خورشید لیدا صبوری pdf دانلود رمان بخت طوبی بهیه پیغمبری pdf دانلود رمان حوالی راش پیر طاهره_الف pdf دانلود رمان گرگینه (جلد اول) hanieh & narsis_Lavani pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 236 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نویس " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.